من نمُرده ام . زنده و در کانون گرم خانواده نشسته کنار لپ تاپ و مشغول خواندن و حرف زدن با دوستان و عزیزان از راه دور میباشم . این روزها در مهد کانون پرورش تکثیر کرونا زندگی میکنم و بعدش دوباره عازم شهر مازندران هستم(هتل ادیبی). شهر خالی از حجم و هیاهو مردم هستش انگار تو این شهر صدسالی هستش که از عید خبر نیس . تاثیر رسانه به قدر بالا هستش که مردم بیچاره تو خونشون مخفی شدن که یه وقت کرونا پیداشون نکنه چه تراژدی ترسناکی و غمگینی به مردم چیره شده .
پی نوشت اول : وقتی که تو پادگان بودم تو دلم افتاد کاش موقعه تولدم خونه بودم و چه بسا این به دل افتادن همنا و الان در خانه بودن هم همنا ...
پی نوشت دوم : بنویسم یکم اینجوری نمیشه ...
نمونه رأی در مورد روابط نامشروع